غزه؛ منشأ معادلات جدید در جهان
غزه؛ منشأ معادلات جدید در جهان
تحولات غزه ساختارهاى سکولاریستى و انگلوساکسونى جهان را تغییر خواهد داد. خاورمیانه قرن بیستم و پس از جنگ جهانى با نظم انگلیسى شکل گرفت و اگر امپراتورى عثمانى تجزیه نمى شد و هویت هاى نوخاسته اى مثل اردن، عراق وعربستان که رابطه خانوادگى و خانزادى با انگلستان و امریکا دارند، پدید نمى آمد؛ آنها نمى توانستند اسرائیل را در کنار کشور هاى عربى به وجود بیاورند.
تأسیس اتحادیه عرب توسط انگلیسى ها به منظور حفظ ساختار و تعادل بین کشورهاى متکثر جدید بود و درگیرى هایى که در این سالها بین اعراب و اسرائیل روى داده یک دعواى درون خانواده و ساختارى بوده است که همواره بزرگان ساختارى بعد از جنگ جهانى دوم مانند امریکا میانجى و واسطه ترک مخاصمه بوده اند.
ساختارهاى دینى خاورمیانه در حال دگرگونى است
جنگ هاى غزه و لبنان که آقایى و میانجیگرى امریکا در آن تاثیرى ندارد، ساختار انگلوساکسونى خاورمیانه را تغییر داده و معادلات جدید را در جهان به وجود مى آورد. با برهم خوردن ساختار امریکایى خاورمیانه حتى اگر دولت هاى عربى بمانند مشروعیتشان زیر سؤال مى رود، به همین دلیل دولت هاى عربى همه وحشت زده اند و نمى توانند روابط داخلى و بین المللى خودشان را تنظیم کنند. به هر میزان که امریکا تضعیف بشود، کشورهاى عربى هم تضعیف خواهند شد. این پادشاهى هایى که کدخداى امریکا هستند، اگر در سیر این تحولات باقى بمانند، باز هم به علت خودآگاهى مردم و از بین رفتن ساختارها به شدت به سمت ایران خواهند آمد. الان در عربستان خیلى از اهل تسنن، ایران را قبول دارند و وهابیت در حال افول است. با فروپاشى ساختارها، تصویرهاى یهودى قرن نوزدهمى خاورمیانه که توسط انگلیسى ها شکل گرفته و وهابیت در اهل سنت و بهائیت در تشیع را به وجود آورده اند؛ فرو خواهد پاشید.
نظام تک قطبى انگلوساکسون ها رفتنى است
نزدیکى بین شیعه و سنى در جهان و تظاهرات گسترده اى که توسط مردم در جهان برقرار مى شود، نشان دهنده پدید آمدن یک هویت جدید در ملت هاى جهان است. با بهم خوردن ساختارهاى خاورمیانه، ساختارى به وجود خواهد آمد که نمى تواند وضعیت ناهنجار موجود را تحمل کند و نظام تک قطبى انگلوساکسونها از بین خواهد رفت. امریکا نظرش این است که ساختار جهانى با وجود خود، ژاندارمرى خود و ساختار حقوقى خود را اجرا کند.
به همین دلیل شوراى امنیت، امروز به شوراى حکومتى امریکا تبدیل شده است و دیگر نمى تواند از جنایات و کشتار مردم جلوگیرى کند. این سازمان هاى بین المللى که پس از جنگ جهانى دوم پدید آمده اند، دیگر فاقد توانایى اجراى نرم افزارهاى خود است، بنابراین کل مشروعیت آن نظام را از بین برده اند.
اگر امواج تحولات خاورمیانه یک جاى این ساختار را دچار ریزش کند، همه این ساختار دچار ریزش و دگرگونى خواهد شد.یک خود آگاهى مردمى در مقابل ساختارهاى مصلوب بعد از جنگ جهانى به محوریت امریکا در حال شکل گیرى است که ریشه در وقوع انقلاب اسلامى دارد. ما وارد دوره اى شده ایم که مردم نقش تعیین کننده اى در تحولات دارند و انقلابى درونى شروع شده است.
جنگ در غزه و پیش از آن در لبنان یک جنگ خانوادگى است، یعنى مردم نیروهاى نظامى هستند نه یک عده نیروى چریکى منقطع از ملت. قصه انتفاضه فلسطین که در آن پیر و جوان، خانواده ها و مردم، بچه شیرخواره هم به یک معنا با جان دادنشان، دارند مى جنگند، ریشه در همان نهضت امام حسین(ع) دارد. نهضت امام حسین(ع) برعکس کسانى که با آنها مى جنگیدند یک جنگ خانوادگى بود.این نوع مبارزه جنگ جدیدى است که همه در آن مشارکت دارند و به همین علت شکست ناپذیر است.
دشمن براى مقابله چاره اى جز خشونت بیشتر، کشتارهاى جمعى و کشتن کودکان، کهنسالان و توده هاى مردم نخواهد داشت. با ملتى که مادر آن پنج فرزندش شهید شده و در میدان حاضر است، دیگر نمى شود جنگید و اینجاست که آنها روز به روز به سوى نابودى در حال حرکتند.
خروج از انفعال، درک استراتژیک از تحولات
دولت جمهورى اسلامى ایران اگر این انقلاب ساختارى را بفهمد قاعدتاً باید روى دو موضوع تمرکز کند: اول اینکه با استفاده از تمام ابزارهاى دیپلماتیک و رسانه اى عدم مشروعیت نهادهاى بین المللى را در فضاى دیپلماسى جهانى نهادینه کند. دوم هم این است که با توجه به جنایات وحشتناکى که در حال روى دادن است، عدم کارآیى حقوق بشر سکولاریستى را پیگیرى و بر نهادینه شدن حقوق مردم تأکید کند. وقتى عنوان «حقوق بشر اسلامى» به کار مى بریم یعنى انفعال و پذیرش استیلاى غرب. در حالى که ما باید مفاهیم «حقوق مردم و حقوق بین الملل اسلامى» را مطرح و با غربى ها به مباحثه بنشینیم.
تأسیس اتحادیه عرب توسط انگلیسى ها به منظور حفظ ساختار و تعادل بین کشورهاى متکثر جدید بود و درگیرى هایى که در این سالها بین اعراب و اسرائیل روى داده یک دعواى درون خانواده و ساختارى بوده است که همواره بزرگان ساختارى بعد از جنگ جهانى دوم مانند امریکا میانجى و واسطه ترک مخاصمه بوده اند.
ساختارهاى دینى خاورمیانه در حال دگرگونى است
جنگ هاى غزه و لبنان که آقایى و میانجیگرى امریکا در آن تاثیرى ندارد، ساختار انگلوساکسونى خاورمیانه را تغییر داده و معادلات جدید را در جهان به وجود مى آورد. با برهم خوردن ساختار امریکایى خاورمیانه حتى اگر دولت هاى عربى بمانند مشروعیتشان زیر سؤال مى رود، به همین دلیل دولت هاى عربى همه وحشت زده اند و نمى توانند روابط داخلى و بین المللى خودشان را تنظیم کنند. به هر میزان که امریکا تضعیف بشود، کشورهاى عربى هم تضعیف خواهند شد. این پادشاهى هایى که کدخداى امریکا هستند، اگر در سیر این تحولات باقى بمانند، باز هم به علت خودآگاهى مردم و از بین رفتن ساختارها به شدت به سمت ایران خواهند آمد. الان در عربستان خیلى از اهل تسنن، ایران را قبول دارند و وهابیت در حال افول است. با فروپاشى ساختارها، تصویرهاى یهودى قرن نوزدهمى خاورمیانه که توسط انگلیسى ها شکل گرفته و وهابیت در اهل سنت و بهائیت در تشیع را به وجود آورده اند؛ فرو خواهد پاشید.
نظام تک قطبى انگلوساکسون ها رفتنى است
نزدیکى بین شیعه و سنى در جهان و تظاهرات گسترده اى که توسط مردم در جهان برقرار مى شود، نشان دهنده پدید آمدن یک هویت جدید در ملت هاى جهان است. با بهم خوردن ساختارهاى خاورمیانه، ساختارى به وجود خواهد آمد که نمى تواند وضعیت ناهنجار موجود را تحمل کند و نظام تک قطبى انگلوساکسونها از بین خواهد رفت. امریکا نظرش این است که ساختار جهانى با وجود خود، ژاندارمرى خود و ساختار حقوقى خود را اجرا کند.
به همین دلیل شوراى امنیت، امروز به شوراى حکومتى امریکا تبدیل شده است و دیگر نمى تواند از جنایات و کشتار مردم جلوگیرى کند. این سازمان هاى بین المللى که پس از جنگ جهانى دوم پدید آمده اند، دیگر فاقد توانایى اجراى نرم افزارهاى خود است، بنابراین کل مشروعیت آن نظام را از بین برده اند.
اگر امواج تحولات خاورمیانه یک جاى این ساختار را دچار ریزش کند، همه این ساختار دچار ریزش و دگرگونى خواهد شد.یک خود آگاهى مردمى در مقابل ساختارهاى مصلوب بعد از جنگ جهانى به محوریت امریکا در حال شکل گیرى است که ریشه در وقوع انقلاب اسلامى دارد. ما وارد دوره اى شده ایم که مردم نقش تعیین کننده اى در تحولات دارند و انقلابى درونى شروع شده است.
جنگ در غزه و پیش از آن در لبنان یک جنگ خانوادگى است، یعنى مردم نیروهاى نظامى هستند نه یک عده نیروى چریکى منقطع از ملت. قصه انتفاضه فلسطین که در آن پیر و جوان، خانواده ها و مردم، بچه شیرخواره هم به یک معنا با جان دادنشان، دارند مى جنگند، ریشه در همان نهضت امام حسین(ع) دارد. نهضت امام حسین(ع) برعکس کسانى که با آنها مى جنگیدند یک جنگ خانوادگى بود.این نوع مبارزه جنگ جدیدى است که همه در آن مشارکت دارند و به همین علت شکست ناپذیر است.
دشمن براى مقابله چاره اى جز خشونت بیشتر، کشتارهاى جمعى و کشتن کودکان، کهنسالان و توده هاى مردم نخواهد داشت. با ملتى که مادر آن پنج فرزندش شهید شده و در میدان حاضر است، دیگر نمى شود جنگید و اینجاست که آنها روز به روز به سوى نابودى در حال حرکتند.
خروج از انفعال، درک استراتژیک از تحولات
دولت جمهورى اسلامى ایران اگر این انقلاب ساختارى را بفهمد قاعدتاً باید روى دو موضوع تمرکز کند: اول اینکه با استفاده از تمام ابزارهاى دیپلماتیک و رسانه اى عدم مشروعیت نهادهاى بین المللى را در فضاى دیپلماسى جهانى نهادینه کند. دوم هم این است که با توجه به جنایات وحشتناکى که در حال روى دادن است، عدم کارآیى حقوق بشر سکولاریستى را پیگیرى و بر نهادینه شدن حقوق مردم تأکید کند. وقتى عنوان «حقوق بشر اسلامى» به کار مى بریم یعنى انفعال و پذیرش استیلاى غرب. در حالى که ما باید مفاهیم «حقوق مردم و حقوق بین الملل اسلامى» را مطرح و با غربى ها به مباحثه بنشینیم.